شهید سید مجتبی علمدار با دلی سوخته، در هجر یاران شهیدش با آنها مناجات می‌کند:

 

چقدر سخت است حال عاشقی که نمی‌داند محبوبش نیز هوای او را دارد یا نه .
ای شهیدان، از همان لحظه‌ای که تقدیر ما را از شما جدا کرد یاد شما، خاطره‌های دنیای پاک شما امید حیاتمان گشته .
ما به عشق شما زنده‌ایم و به امید وصل کوی شما زنده‌ایم .
اما شما، شما علی الظاهر دلیلی ندیدید که اوقات پر اجرتان را صرف ما کنید.
چه بگوییم؟
راستی چگونه حرف دلمان را فریاد کنیم که بدانید بر ما چه می‌گذرد ؟
مگر خودتان نمی‌گفتید که ستون‌های شب عملیات ستون گردان نیست، ستون عشق است، ستون دل‌های سوخته ایست که با خمیر مایه‌ی اشک و سوز به هم گره خورده است.