پشت میدون مین زمینگیر بودیم
چند تا بسیجی داوطلب شدن با رفتن روی مین معبر رو باز کنن
یکیشون چند قدم که رفت برگشت
فکر کردیم ترسیده ،
اما پوتیناشو داد به همرزمش گفت :
تازه از تدارکات گرفتم ،
حیفه ، بیت الماله !
و پا برهنه رفت ...........
پشت میدون مین زمینگیر بودیم
چند تا بسیجی داوطلب شدن با رفتن روی مین معبر رو باز کنن
یکیشون چند قدم که رفت برگشت
فکر کردیم ترسیده ،
اما پوتیناشو داد به همرزمش گفت :
تازه از تدارکات گرفتم ،
حیفه ، بیت الماله !
و پا برهنه رفت ...........
اگر شهید نباشد؛
خورشید طلوع نمیکند و زمستان سپری نمیشود.
اگر شهید نباشد؛
چشمههای اشک میخشکد،
قلبها سنگ میشود و دیگر نمیشکند و سرنوشت انسان به شب تاریک شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها میگیرد و امید صبح و انتظار بهار، در سراب یأس گم میشود. اگر شهید نباشد؛
یاد خورشید حق در غروب غرب فراموش میگردد و شیطان، جاودانه کرهی زمین را تسخیر میکند.
(سید شهدای اهل قلم شهید سیدمرتضی آوینی)
برگرفته از http://bachehayeghalam.ir
عباسهای تشنه لب رفتند، لب تشنه مشکی بر زمین ماندهست
... آری، بار گرانی بر زمین ماندهست
شلمچه جایی است برای تجمّع همه دلهایی که امام و مقام معظم رهبری را دوست دارند و قلبشان برای انقلاب میتپد و شانههایشان آماده است برای بهدوش کشیدن بارهای انقلاب.
جایی میان زمین و آسمان...
هرساله عطر جانفزای شهیدان، جوانان عاشق راستی و صداقت را به قدمگاه یاران آخرالزمانی سیدالشهداء میکشاند و هر دیده منصفی تأثیر بسزای این سفر آسمانی را در این هیاهوی شهرهای غمگرفته به نظاره مینشیند.
رفتن این راه اگرچه بسیار برکت دارد ولی...
ولی اگر واقعاً «راهی نور» شده باشی این مسیر، راهی به ظلمت گناه نخواهد داشت...
و تو خود بهتر میدانی که «شهر» کمینگاه شیطان است و...
اگر این سفر را شروع یک مبارزه و جهاد فرض کنی، در این مبارزه بیامان گرز و سپر و باره و شمشیر بایدت!
در این «جهاد اکبر» سلاح تقوی میخواهی و همراهی یاران!
«شهدا» آمده اندتا یار همراه تو باشند در این مبارزه بیامان و جهاد اکبر!
در بالای دفتر مشق «شهدا» نوشتند: «میرویم تا انتقام سیلی زهرا بگیریم»...
وعباسهای تشنهلب رفتند، لب تشنه مشکی بر زمین ماندهست
... آری، بار گرانی بر زمین ماندهست.
ودر آخر می نویسیم بر لوح جان "رهسپاریم با ولایت تا شهادت"
کلاس درس شلوغ بود و همه در حال صحبت کردن بودن.هرکی با دوستان خودش گرم گرفته بود وخلاصه کلاس رو هوا بود ! یکدفعه معلم اومد توکلاس و سروصداها یواش یواش خوابید،بعدطبق روال همیشگیش شروع به خوندن لیست حضور و غیاب کرد :
بزرگراه همت .....حاضر
ورزشگاه همت .....حاضر
غیرت همت .....غایب
سمینار همت .....حاضر
همایش همت .....حاضر
مردونگی همت .....غایب
مجتمع فرهنگی همت .....حاضر
آقایی همت .....غایب
صفای همت .....غایب
مرام همت .....غایب
صداقت همت .....غایب
......... همت .....غایب!
........ همت .....غایب!
........ همت .....غایب!
غایبا بیشتر از حاضرا بودن کلاس تعطیل ....!!