آقـــــــاترین
سکوت مرا غرق نور کن
مارا قرین منت و لطف حضور کن
وقتی که گناه کنج دلم سبز می شود
آقا شما شفاعت این ناصبور کن
می ترسم از شبی که به دجال رو کنم
آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن
الهم عجل لولیک الفرج
آقـــــــاترین
سکوت مرا غرق نور کن
مارا قرین منت و لطف حضور کن
وقتی که گناه کنج دلم سبز می شود
آقا شما شفاعت این ناصبور کن
می ترسم از شبی که به دجال رو کنم
آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن
الهم عجل لولیک الفرج
لشکر 10 سیدالشهدا(ع) پس از عملیات بیت المقدس ، به وسیله حاج علی رضا موحد دانش پایه گذاری شد. این لشکر در سال های دفاع مقدس،عمدتا توسط حاج علی فضلی فرماندهی شد و توانست در عملیات های حساسی ،وظایف خطیری را بر عهده بگیرد.
عکس بالا یکی از استثنایی ترین یادگار های لشکر 10 سیدالشهدا(ع) از سال های دفاع مقدس است.از 14 نفر حاضر در عکس ، 10 نفر به شهادت رسیده اند.جالب این که از این ده نفر ، شش نفر (داوود آجرلو ، کسائیان، حیدری ، کیانپور ،میررضی ، عراقی)در عملیات کربلای 5 شربت شهادت نوشیده اند. شهدای موجود در این عکس به قرار زیر هستند:
* ردیف ایستاده از راست:
نفر اول-شهید داوود آجرلو ، فرمانده گردان علی اصغر(ع)
نفر سوم-شهیداحمد آجرلو ،جانشین تیپ یکم ثارالله
نفر چهارم-شهید ابراهیم کسائیان ، جانشین تیپ سوم کربلا
نفر پنجم-شهید داوودحیدری ، فرمانده گردان زهیر (ع)
نفر ششم-شهید غلامرضا کیانپور ، فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر
نفر هفتم- شهید سید حسین میررضی ، فرمانده عملیات لشکر
*ردیف نشسته از راست:
نفراول-شهید احمدرضا شاه نظر عراقی ، فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر
نفر سوم - شهید رضا عبدی ، فرمانده گردان قمربنی هاشم(علیه السلام)
نفر چهارم - شهید سید محمد زینال حسینی ، فرمانده گردان تخریب
نفر ...-شهید جعفر محمدی، فرمانده عملیات لشکر
توضیح این نکته ضروری است که عناوین ذکر شده برای این شهیدان عزیز ، آخرین مسئولیت آنان در زمان شهادتشان می باشد.
روحشان شاد و یادشان گرامیشهید سید محمد زینال حسینی ، فرمانده گردان تخریب با پیراهن سفید نفر دوم از راست
ما مانده ایم و پنجره هایی به سوی نور
در کوچه های سبز بجا مانده از شعور
ما مانده ایم و اشک خضوعی زیک نبرد
در پیشگاه بیرق سبزی زنسل نور
در این دیار حادثه مردان کشیده اند
خطی ز خط سرخ شهادت به سنگ گور
در بیعتی به وسعت احساس عاشقی
ما مانده ایم و حیرت و تکرار این غرور
ای ذوالفقار عدل علی ، مرد صحنه ایم
ما را بخوان به حرمت آن راهیان نور
امشب طلا به سمت طوافت نشسته است
ما مانده ایم ، بغض دخیلی ز راه دور
از آخرین پوتین فقط یک رد پا مانده
یک تانک در ابهام مشتی رمل جامانده
از حاجی و میدان مین و سنگر و ترکش
یک ویلچر و یک آدم نا آشنا مانده
دود سفید و بوی سیر و . . . (ماسک هاتان کو ؟)
مردی به روی تخت تنها بی هوا مانده
بر چارمیخ جا لباسی چفیه ای غمگین
در حیرت از کوتاهی شلوارها مانده
شب ... مرد خشم آلود و .. ....سجاده ای خالی
در آسمان چشم انتظار او خدا مانده
بخش روانی ...<<ای آقا با شما هستم >>
یک لنگه از پاهایتان در دشت جا مانده
شعر از :سید حمید سهرابی
تقدیم به جانبازان اعصاب و روان
گفتم کلید قفل شهادت شکسته است ؟
یا اندر این زمانه ، در باغ بسته است ؟
خندید و گفت :
ساده نباش ای گرفتار قفس ،
ای قبرستان نشین عادات نفس
ای . . . . .
در بسته نیست ، بال و پر ما شکسته است
در باغ شهادت را نبستند
هوس ها مانع دیدار هستند